سلام

اينو تو جديدا گذاشتي؟!
((

يه مطلب ديدم گفتم برات بذارم:
اميدوارم كه حال شما خوب باشه من كه امروز بخاطر ساختن اين وبلاگ خيلي خوشحالم.نميدونم از كجا شروع كنم

اول خوبه با شعري از خودم شروع كنم راستي من گاهي اوقات شعر ميگم البته به اين شعر نميگن ميگن معر.

ميدونم يه روز ميري باز منو تنها ميزاري منو ميونه غم و غصه ها. يكجا ميزاري

ميدونم دفتر عشق من و تو بسته شده اون نگاه سردت. ميگه ازم خسته شده

))

يادمه خيلي وقت پيشا گذاشتي

اما دوباره نميدونم تو گذاشتي

يا پرشين بلاگ قاطي كرده!!!

چون كامنتا انگار بهم ريخته..........

سلام. ساده، زيبا و خودماني.

لحظه نبودن نيستن ها

و هزار گلپونه بوسه

تركيباي سختي هستند.. البته در حد فهم من .

که دلتنگي ام را به قاصدک سپردم

اينو قبلا هم توي يكي از نوشته هات ديده بودم..

لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران کن.

اينو هم همين طور. شبيه شو تو نوشته هات ديده بودم..

مهرباني باران ، يادم کن در هر شبي که بي ستاره شد.

اينو معنيشو نفهميدم!

در كل شعرت خيسه..! حالا يا با بارون.. يا با اشك

راستي.

اون عكسه هم كه اولش گذاشتي، نيومد.

لينكش خرابه فكر كنم.

در هر حال موفق باشي

سلام

من كه اومدم و بهت گفتم كه آپم!

چرا گفتي: (فکر کردي خبر ندي من اول نميشم؟؟؟)

در مورد دبيرا هم.. من فقط اينه كه خيلي دوستش دارم بي نهايت. بقيه ي دبيرا رو خيلي كمتر از اين..

مطمئنم اگر معلم تو هم ميبود، بيشتر از از من دوستش ميداشتي..