سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست نوشته های من

فرهنگ صحیح و محکم ایستادن! دوشنبه 87/1/19 ساعت 6:16 عصر

سلام

امروز صبح مثل همه صبح های دیگه برام بود. ساعت حدود 7 سوار اتوبوس شدم که بازم طبق معمول شلوغ بود!

چون امکان سوارشدن از در جلو نبود از در عقب سوار شدم و ایستادم! یه 20 دقیقه ای که گذشت یکدفعه اتوبوس ترمز شدیدی زد!

خوشبختانه من دستم رو به یه میله محکم کرده بودم و زیاد جابجا نشدم ولی نفر کناری من که یه پیرمرد 70-60 ساله بود بنده خدا تعادلش رو از دست داد و افتاد بغل بنده! خدا رو شکر تا اینجا هم مشکلی پیش نیومد! تا به خودم بیام دیدم یه بنده خدا با سر داره میاد توی صورت من!!!

قبل از اینکه بتونم هیچ عکس العملی از خودم نشون بدم اول خورد به پیرمرده بعد هم با سر محکم خورد توی صورت من!

از شانس بد من هم درست بینی رو نشونه گرفته بود بنده خدا! خیلی عصبی شدم! جالب اینجا بود که وقتی خودش رو بلند کرد از پیرمرد عذرخواهی کرد!

نتایج اخلاقی:

1- تا حد امکان از سوار شدن توی اتوبوس های پر و شلوغ اجتناب کنید!

2- اگه با وسیله شخصی خودتون سفر میکنید در حد امکان از پیچیدن جلو اتوبوس های شلوغ پرهیز کنید! (مسافران بدبخت چه گناهی کردن؟؟؟)

3- اگه سوار اتوبوس شلوغ شدید لطفا جهت برقراری امنیت جانی خود و سایر مسافران محکم بایستید!

4- اگر در هنگام ترمز شدید نتوانستید تعادل خود را حفظ کنید جایی کم خطر تر از صورت و مخصوصا بینی طرف مقابل را نشانه گیری کنید!

پ.ن  : از امروز وقتم ازاد تر شده و کارام سنگین تر! حالا چطور میشه کار ادم سنگین تر بشه و وقتش ازاد تر... الله اعلم!


نوشته شده توسط: غریبه اشنا


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
219519


:: بازدیدهای امروز ::
87


:: بازدیدهای دیروز ::
7



:: درباره من ::

دست نوشته های من

غریبه اشنا
اهل درسم... روزگارم بد نیست! جیب خالی دارم...خرده پولی... سر سوزن عقلی دوستانی دارم بهتر از عزرائیل! درسهایی بدتر از تلخی زهر !!! و کلاسی که در این دانشگاه است.جنب دستشویی ها...جنب آن سلف خراب..من یک دانشجویم...چشمهایم کم سو.. کله ام بی مو..درس کفاره ی من! من جنون را هر دم در میان جزوه هایم می بینم... در کتابم جریان دارد چرت..جریان دارد پرت..همه ی فکر و خیالم متزلزل شده است جزوه هایم را وقتی می خوانم که امتحانش فرداست!!! برگه ی تقلب را من با غفلت مراقب عزیز می خوانم پی خونسردی خود!!! اهل درسم پیشه ام بیکاریست..گاه گاهی در می روم از توی کلاس تا سلف...تا که با خوردن دوغ و شکلات این دل سوخته ام خنک شود...چه خیالی...چه خیالی!!! می دانم از پس ناچاری است..خوب میدانم آخر ترم کار من زاری است !!!

:: لینک به وبلاگ ::

دست نوشته های من


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

دانشگاه[6] . درس[3] . دعا[2] . امتحان[2] . کتابخانه[2] . موسیقی . یلدای وبلاگستان . استاد . استراحت . تاریخ تحلیلی صدر اسلام . تاکسی . تبریک سال نو . ترافیک . تقلب . تولد . حلالیت . خاطره . خداحافظی . دل نوشته ها . روز پدر . روز دانشجو . زن . زندگی ماشینی . سکوت . شعر . شیطنت . عصر جدید . عید نوروز . فال حافظ .


:: آرشیو ::

دست نوشته های قدیمی
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
آذر 1387
بهمن 1387
دی 1387


:: دوستان من (لینک) ::

بسیار بهار آید و بی ما گذرد !!!
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
و خدایی در این نزدیکیست
بزرگترین لینک باکس آهنگهای رپ
زندگی خوب من
چند کیلو امیدواری
هانیبال
همسفر عشق
باد سوار
یادداشت های شب
پسر آرتا
به رنگ رویا
ایران سرزمین همیشه جاوید
سیندرلا
دل نوشته های یک خانم مدیر
پاتوق
ع+ش+ق:؟؟؟ (مهدی)
تک نهال باغ عشق ( سحر )
ارتش دامبلدور
نیمه پنهان من
.:. ▪ .: AZAR:. ▪ .:.
فلسفه های لاجوردی
تورنگ
دختری که تنها در معبر اینه ها نشسته است
پاتریس انلاین
مصطفی
اگر بگذارند میتوانم خودم باشم
ققنوس
اوای باران
نیلوفر آبی
محبوب من
من و تو
عشقولانه های دالتون
موفق باشی
کلبه احزان
ساده دل
دست نوشته های پسری از نسل افتاب(وبلاگ قبلی خودم)
وبلاگ نویسان اصولگرا (همراهان انقلاب)
تک هوادار گلزار
تو مال منی یا نه؟؟؟؟؟
گالری عکسهای زیبا
بگذار ترانه من ساده باشد
اشیانه مهر


:: لوگوی دوستان من ::




















:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو