سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست نوشته های من

کتابخانه چهارشنبه 87/9/13 ساعت 10:29 عصر

در کتابخانه هم سکوت برقرار نیست! حرفهایی هم که به گوش میرسد در نوع خود جالب است! شاید بتوان گفت از دو روز قبل که بخش خواهران و برادران با گلدان های زیبایی تفکیک شد این مشکلات بیشتر شد!

از مطالعه که خسته میشوم تصمیم میگیرم به بعضی از صداهایی که به گوش میرسد دقت کنم! انقدر شلوغ است که این کار هم کار سختی است! ولی با زحمت میشود صداهایی را تشخیص داد! حرفها هم جالب است!

بله درست است! اینجا دانشگاه است و محیط تحصیل علم! اما چه علمی! بسته به دانشجو این کلمه تعاریف گاه جالبی پیدا میکند!

قدری ان طرف تر چند دانشجویان با گوشی موبایل مشغول گوش دادن به اهنگ مورد علاقه خود هستند و گاهی هم برای یکدیگر اهنگ مورد علاقه خویش را ارسال میکنند! و من هم مشغول نوشتن این متن هستم!

بله باز هم درست فکر کرده اید! اینجا کتابخانه است! ان هم از نوع دانشگاهی!

کم کم صداها بیشتر میشود تا اینکه بالاخره میبینم که مسئول کتابخانه در حالی که لبخندی! به لب دارد به سمت دانشجویان میرود!

دانشجویان عزیز لطفا سکوت کتابخانه را رعایت نمایید! و میرود! با خودم میگویم تابلوهایی که کنار میزها نصب شده است هم به همین مضمون است! پس وجود مسئول کتابخانه هم مانند همین تابلو ها است!

راستی چند دانشجو هم در این شلوغی مشغول مطالعه! هستند. من هم بعد از پست کردن این نوشته به انها خواهم پیوست! انشاالله!

تا مطلب بعد...

خدانگهدار

نوشته شده توسط: غریبه اشنا

دانشگاه، کتابخانه، سکوت، درس

<      1   2      

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
216535


:: بازدیدهای امروز ::
18


:: بازدیدهای دیروز ::
32



:: درباره من ::

دست نوشته های من

غریبه اشنا
اهل درسم... روزگارم بد نیست! جیب خالی دارم...خرده پولی... سر سوزن عقلی دوستانی دارم بهتر از عزرائیل! درسهایی بدتر از تلخی زهر !!! و کلاسی که در این دانشگاه است.جنب دستشویی ها...جنب آن سلف خراب..من یک دانشجویم...چشمهایم کم سو.. کله ام بی مو..درس کفاره ی من! من جنون را هر دم در میان جزوه هایم می بینم... در کتابم جریان دارد چرت..جریان دارد پرت..همه ی فکر و خیالم متزلزل شده است جزوه هایم را وقتی می خوانم که امتحانش فرداست!!! برگه ی تقلب را من با غفلت مراقب عزیز می خوانم پی خونسردی خود!!! اهل درسم پیشه ام بیکاریست..گاه گاهی در می روم از توی کلاس تا سلف...تا که با خوردن دوغ و شکلات این دل سوخته ام خنک شود...چه خیالی...چه خیالی!!! می دانم از پس ناچاری است..خوب میدانم آخر ترم کار من زاری است !!!

:: لینک به وبلاگ ::

دست نوشته های من


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

دانشگاه[6] . درس[3] . دعا[2] . امتحان[2] . کتابخانه[2] . موسیقی . یلدای وبلاگستان . استاد . استراحت . تاریخ تحلیلی صدر اسلام . تاکسی . تبریک سال نو . ترافیک . تقلب . تولد . حلالیت . خاطره . خداحافظی . دل نوشته ها . روز پدر . روز دانشجو . زن . زندگی ماشینی . سکوت . شعر . شیطنت . عصر جدید . عید نوروز . فال حافظ .


:: آرشیو ::

دست نوشته های قدیمی
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
آذر 1387
بهمن 1387
دی 1387


:: دوستان من (لینک) ::

بسیار بهار آید و بی ما گذرد !!!
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
و خدایی در این نزدیکیست
بزرگترین لینک باکس آهنگهای رپ
زندگی خوب من
چند کیلو امیدواری
هانیبال
همسفر عشق
باد سوار
یادداشت های شب
پسر آرتا
به رنگ رویا
ایران سرزمین همیشه جاوید
سیندرلا
دل نوشته های یک خانم مدیر
پاتوق
ع+ش+ق:؟؟؟ (مهدی)
تک نهال باغ عشق ( سحر )
ارتش دامبلدور
نیمه پنهان من
.:. ▪ .: AZAR:. ▪ .:.
فلسفه های لاجوردی
تورنگ
دختری که تنها در معبر اینه ها نشسته است
پاتریس انلاین
مصطفی
اگر بگذارند میتوانم خودم باشم
ققنوس
اوای باران
نیلوفر آبی
محبوب من
من و تو
عشقولانه های دالتون
موفق باشی
کلبه احزان
ساده دل
دست نوشته های پسری از نسل افتاب(وبلاگ قبلی خودم)
وبلاگ نویسان اصولگرا (همراهان انقلاب)
تک هوادار گلزار
تو مال منی یا نه؟؟؟؟؟
گالری عکسهای زیبا
بگذار ترانه من ساده باشد
اشیانه مهر


:: لوگوی دوستان من ::




















:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو